بسم رب نفسی و حبیبی "المهدی(عج)"
آرام زمزمه میکنم با دل خویش انتظار را
من خود سپرده ام به دست یار دل بی قرار را
در این سکوت غریبی ، که فغان خواندش دلم
در این کویر خشک ، دعا می کنم مهر یار را
کز مهر اوست همه باران و لطف حق
کاش از دلم نگیرد این دوچشم اشکبار را
عشقش به دل چونان می کُشد مرا
گویی دلم هوس کرده باز بوی کارزار را!
ای یار من!انیس من!طبیب خسته دلم!
آرام بکن با نگهی نفس رعشه دار را
گویا که دل میبرد دو چشمت ز جان من
کز شعله های فراقت سوخته همه دار و ندار را
دلتنگ نهاده ام جان به راه تو
امید که گردم براهت همه لاله زار را
این آرزو که دمی کاش نگاهت نصیب من...
میشد، بکشت منتظر دیده تار را
*دلتنگنامه نوشتم براه تو...
کی باز شود نگاهت براه من...
اللهم عجل لولیک الفرج
"یــه منتـــظــر