بسم رب الحسین(ع)

 

نه میان کوله بارم خبری ز یار دارم

نه برای از تو گفتن قلمی...ازچه نگارم

 

دلی از سنگ ندارم که ز داغ تو بگویم

داغ تو کشته دلم را ، منم و قلب صبورم

 

توئی آبروی قلبم که چو نوری در سیاهی

توئی نوح کشتی من که منم غرق تباهی

 

تو غریب الغربای دشت خون کربلائی

تو همان سبط پیمبر تو امیر شهدائی

 

بگو از تاول پا و لب خشک و خون و نیزه

بگو از تشنه لبی کودکان و اهل خیمه

 

بگو از علی اکبر که مثال مصطفی بود

بگو از غربت قاسم که تما م کربلا بود

 

بگو از زینب و عشقش که تو را چه دوست میداشت

بگو از خنده اصغر ، با نگاهش آب میخواست

 

بگو از بغض سکینه ، دم آخر آب خوردی؟

بگو از رباب خسته ،پسرم چه زود مردی

 

بگو از دو طفل زینب ، شرم خواهر از نداری

تو ببخشا ای برادر، منم و همین دو ماهی

 

ماهیان افتاده بر خاک ، از فرات موجی به پاخاست

خاک گرم کربلا از ،دل نداری عذر را خواست

 

بگو از علقمه و مشک ، بگو از سقای خیمه

بگو تیر چشم عباس خورده روی قلب شیعه

 

بگو از داغ فراق قمر و میر سپاهت

بگو ، آهـ دل نمانده ...من فدای آن نگاهت

 

بگو از حسرت خاک کربلا بر خون اصغر

بگو دستان ابالفضل در قنوت دست حیدر

 

بگو از لحظه خونین که دو چشمت بغض میکاشت

ازهمان لحظه که زینب دلی لبریز غمت داشت

 

بگو از شمر لعینی که نشسته روی سینه

بگو انگشتر دستت...آهـ از دل سکینه

 

بگو از رأس بریده ، بگو از نیزه و قرآن

تو همان بالای بالا و تنت نثار اسبان

 

بگو از رگ بریده ، بوسه خواهر پردرد

بگو از چادر خاکی که ز سوزت آهـ میکرد

 

بگو از شام و خرابه ، بگو از دل رقیه

بگو از تشت طلا و خیزران و بغض و خنده

 

بگو از جان سه ساله که فدائی رهت شد

ما رأیت زینبت گفت کشته خشکان لبت شد

 

بده آب بر دل من که جز آتشی نمانده

گرچه از حالت خبر شد که علمداری نمانده

 

بگو از مُثله مسلم ، داد از حیای کوفه

یادم آمد از مدینه...مادر وسیلی و کوچه

 

بگو پرچم قیام ت بانتظار دست شیعه ست

بگو تا عالم بداند کربلا همان مدینه ست

 

"یــــه منتـــظر

سرودهـ یکم محرم الحرام

یا اباعبدالله الحسین (ع)
 

دلـ نوشت:

باهمان اشک نگاهت ؛خیس بارانم کن...

من همان خاک کویرم...

به نگاه تو بسی محتاجم...

یا حسین (ع)

آقای دلم

هدیه ات آنقدر زیبا بود

که حتی مجال نگاشتنش را هم به من روسیاهترین نمیداد

روز اول محرم ...

آنقدر نگاه لطفت از شوق لبریزم کرد و از اشک سرشار...


فدای تو آقای قلب من...

دعایم کن